-
مصائب یک بادبادک باز !
1390/04/10 22:33
از بس گیــر میکند ... گــــــــــــیر میکند ... هی گیـر میکند ... دنباله ی بادبادک حال و حوصله ام به شاخ و برگ این روزهای تب دار ... و گرمای بی حد و حصرش ... ... کلافه ام ... کلافـــــه ! Evanescence / Missing
-
:دی
1390/04/08 15:46
در بهشــتم ، خواب دیدم مرده بودم جای توشـــه من رفاقت برده بــــودم جای حوری آمــدی پیـــشم ، رفیـــقم کابوس بود و شام سنگین خورده بودم +تقدیم به شوالیه سرخوش بلاگستان !
-
چشمهایش !
1390/04/06 00:18
بازماندگان چهارگوشه ویران شده وجودم ... حالا دیگر ... خوب درک میکنند ...حس و حال اهالی فلک زده ی هیروشیما را ...
-
:)
1390/04/04 15:29
صحن این روزهای زندگیم شده زیارت گاه هرچه دلتنگیست ... طواف میکنند کعبه ی قلبم را ... نمیدانم ... انگار دخیل هم بسته اند برای محو تنها لبخند مصنوعی میخ شده به صورتم ... :) هیچ وقت به چشم خودم ندیدم ... اما همین دلتنگی ها بودند که پنهانی تمام دلخوشی هایم را در گورستان خاطره ها چال کردند .... همین ها ... اما ... شاید هم...
-
LOve Reader
1390/04/03 13:01
سرنوشت در صفحه اول عشق مان نوشت : تعـــطیل خاطراتمان دیگر بروز نشد ... ! +با این وجود ... برای همیشه تنهاترین لینک روزانه و شبانه و هر لحظه ی رویاهایم ... تویی !
-
سطر اول خاطرات یک عاشق !
1390/04/03 02:51
- جوخه ... به فرمان من ... آماده ... هدف ... آتشششششش ... ! . . . . . . رگبار نگاهت را به سمتم گرفتی و من مردم !
-
***
1390/04/02 16:35
قرعه ی اقبال مرا خط زده بیماری تو گشته آرزوی من لحظه ی بیداری تو خار چشمم شده و شکنجه میکند مرا نبودنت ، خاطره ها ، صندلی خالی تو تمام زندگی شده حسرت و درد و تیرگی گم شده خورشید دلم در افق و وادی تو درد این تنگ دلی پیاله هم دوا نکرد ضماد زخم من فقط آن دو لب ساقی تو منتظرم تا برسد دوباره لحظه ی وصال بعد مرگم و در آخرت...
-
تورکجه !
1390/04/01 20:04
آیـــین نقشــی سـو اوسته *** مــــنه آی اوزی اولـــــماز یار عکسِ اولسا میز اوسته *** یارین بُــش یـری دولــماز پ ی Alt+ sh ift نوشت : نقش ماه بر روی آب ... هیچ وقت برای من خود ماه نمیشود ... برای همین عکس روی میز یار هم جای خالی او را پر نمیکند ... پی Vocabulary نوشت : آی => ماه سو => آب میز => میز :دی
-
وقتی که ...
1390/04/01 01:02
وقتی که بمیرم برایم نه نفسی میماند نه پیاده رویی ... نه روزگاری که از آرزوهایم در جعبه ی نشدنی ها ... دسته های پنج تایی درست کند ... و نه حتی سیگاری ... وقتی من بمیرم ... خدا را چه دیدی شاید برف بارید ... شب قبلش کاش یادم نرود دکمه ی ریپیت آهنگ مورد علاقه ای را بزنم ... شبی که من دیگر نیستم ... شاید گربه ای روی پشت...
-
خورشیدم ... بارانم ...
1390/04/01 00:19
وقتی بر زمستان قلبم تابیدی ... وقتی بر کویر تنهاییم باریدی ... حتی گل های بی زبان قالی اتاق هم جوانه زده بودند ... میشنیدم نغمه ی مرغ عشق قاب عکس میخ شده به دیوار را ... بهار شده بود ... ... بهار ... تو ...
-
از دیشب ، این بی حیا ...
1390/03/30 15:11
این بی آبرو ... این تصویر بی شرم ... آتشی در دلم انداخته ، تحریکم میکند برای همخوابگی با کودکی هایم ... برای از دست دادن باکرگی متانت بزرگسالیم ، برای ... همین تصویر بی پدر و مادر ... همین :
-
تازه جوانه زده بودم ...
1390/03/28 01:15
که ... داس نگاهت درو ام کرد و رفت ... من ماندم و خرمنی از بی قراری ها ... !
-
MissING
1390/03/27 21:02
چند وقتی میشود ! افعال را قاتی پاتی میکنم ... وقتی منگ خوابم ... ماضی را با مستقبل ... یا ... ... برای همین ... حالا که تازه بیدا شده ام هنـوز مطمئن نیستم ... مرا کشته... یــا خواهـــــد کشت ... دلتنگی این جمعه ها ی لعنتی عذاب ...
-
تفاوت !
1390/03/26 18:25
اینجا یعنی زندگی یکی سر نماز یکی پی ...ـندگی :) +خوب و بدی در کار نیست ... همه خاکستری هستیم ... با درصد های مختلف ... البته به شرط اینکه آدم باشیم ... پی انزجااااااااااااااار نوشت : نه مثل بعضیا حیوون ... .... ! پی داوطلبانه نوشت : برای سر بریدن شون جلاد نمیخوان ؟؟ من پایمــــــا !!! ! جدی میگم ! پی عکس بی ربط نوشت :...
-
زمستان است !
1390/03/25 16:29
زمستان بود و مترسک احساس پوچی میکرد ... دلش بهار میخواست و تابستان ... که نشان دهد مترسک از کار افتاده ای نیست ... از این میترسید که کشاورز دیگر او را نخواهد ... بهار شد ... جاده آمد ... کشاورز رفت ... مترسک ماند ... کنار جاده ... و هر روز دلتنگ تر از قبل ... تنها در انتظار رهگذری که شاید بخواهد لبخند تلخ مترسک را در...
-
به سپیدی برف !
1390/03/24 21:32
به نظرتان اینجا را چه شده ؟ خانه تکانی ؟ زلزله ؟ بمبی ، چیزی ، اینجا تریکیده ؟ نمیدانم ... شاید ... شاید هم نه ... شاید انقلاب شده باشد ... مثلا ... پستها با آمارگیر و گودر دست به یکی کرده اند و جـ.ـنبـ.ـش به راه انداخته اند ... برای برانـ.ـدازی وبلاگ قبلی ... نمیدانم ... اگر اینطور باشد که آفرین دارد ... حداقل آنها...
-
خاکم من ... خاکستر ... !
1390/03/22 17:14
mp3 128 mp3 64 وسط پست اصلی و ادامه مطلب نوشت : صدای خاص و استثنایی ... آهنگ فوق العاده ... یه سبک زیبا و دلنشین ... با احساس ... مثل همه ی آهنگاش ... برای همینه عاشق مهرادم و ... همینطور زد بازی ... البته ....... نمیخوای گوش کنی ؟ کابوس خوابیست که خواب تو نباشد ... رویای تو نباشد ... نمیخواهم کابوس ببینم ... همین...
-
ThiS pAin Is JuSt tOOOO rEAl
1390/03/20 21:24
وزن نبودنت سنگین بود ... عضله ی طاقتم تیر کشید ... آآخخخ !!! ... طبیـــــبم ... کجایــــــی پس ؟ کمر احساسم درد میکند ... !
-
سیب !
1390/03/19 11:05
یادته ؟ بهم گفتی اگه ما آدم و حوا بودیم چی کار میکردی ؟؟ منم گفتم ... به شوخی البته ... همینکه میخواستی اون سیب رو گاز بزنی ... با پشت دستم میزدم ................ ! ناراحت شدی ... قهر کردی ... :( یه ساعت ... !!! ;) پی من ملک بودم و فردوس برین جایم بود نوشت : ناراحت شدی ... چون متوجه نشدی ... من ... خوبیتو میخواستم ......
-
شکارچی ذهن !!!
1390/03/16 13:10
شاعر میگه : اینـــجا را نگاهی کردی ... عمرا پشیمان نگردی حالا بحث ما این نیست که شاعره چقدر در پیت بوده ... کلیک کردید آنجا را ... نه نه ... اونجا کوچه ی علی بابا و سند باد اینا نیست ... یاد اون بازی سگا هم نیوفتین که پسره از رو شترا میپرید و سیبا رو میخورد ... خودش نوشته که ... یک عدد شخصیت در نظر بگیرید ... شخصیت...
-
.......
1390/03/15 01:31
دوست دارم ... آسمان را کنار بزنم ... شب را ... خورشید را ... همه ی ستاره ها رااااااا ... دوست دارم ... هوا دیگر نباشد ... نفس نباشد ... نمیخواهمشان ... نه گلی ...نه درختی ... آتششان خواهم زد ... صبر کنید ... میبینید ... میبینید که همین امشب سرنوشت همه ی جاده ها را با بن بست چطور یکی میکنم ... آخر ... اگر آتشفشان دلم...
-
فیزیکدان نفهممم ... !
1390/03/10 18:41
نیوتن چرت گفته ... مزخررررف ... وگر نه ... وقتی با بوسه هایت پرواز میکردم ... جاذبه کجـــــــــا بود ؟؟؟ ... ! هــان ؟؟؟ ... . پی بعدا نوشت : ایها الرفیقون ... و الرفیقات ... (جناب با شما هم بودماااا ...بله شما ...) مدتی نیستم ... چییی ؟؟؟؟؟ به الدرک ؟؟؟ :دی فقط گفتم که دانسته باشید ... که دانایان رستگاراناند ... و...
-
مطمئنم ...
1390/03/10 01:22
مطمئن مطمئن ... حتم دارم ... که صبح ... خورشید طلوع خواهد کرد ... آسمانم روشن خواهد شد ... و تاریکی از آن محو ... ... مگر اینکه ... مگر اینکه ... باز غصه ات بگیرد ... ... * از تاریکی میترسم ... از تیرگی ... پس همیشه بخند ... حتی حالا که نیستی ... پیش من ... :(
-
خدایـا ... !
1390/03/09 12:46
حوا ... یا هوا ... هرکدام را از " آدم " گرفته بودی ... امروز دیگر بشری نبود ... پی پیشنهاد عالی نوشت : هنوزم دیر نشده هـــــــــا ... در مورد هوا ...البته ... :)
-
جلاد
1390/03/08 19:54
خاطراتت عادت کرده اند ... طنابی باشند ... برای دار زدن لبخندم ... بر چوبه ی نبودنت ...
-
AWay Fr0m Me
1390/03/06 18:24
وحشیانه ... پهلوی آرامشم را خراش میدهد ... میددرررد ... ناخن این روزگار سادیسمی ... در هماغوشیم با روزهایی که نیستی ... ... و دررررررررررررد ... ... و ددددرد ... و درد ... ...
-
مشخ سوم ... !
1390/03/02 22:56
فردا چه روزیه ؟؟؟ اوووومممم !!! روز هوای پاک ؟ نه بابا ... روز معلم ؟؟ نهههههه ... روز دانش جو ؟ نُچچچچ ... روز ارغاسوان ؟؟؟ :دی ... نههه خب ... پس چه روزی میتونه باشه ؟؟؟؟ فرداااا !!! ماممممماننن ... مامااانننن ... فردا چه روزیه ؟؟ -سه شنبه ... نه ... چه مناسبتییی ؟؟ ... صبر کن ببینم ... مامــــــــــــــــــان !!!...
-
مشخ دُیُم ...
1390/03/02 22:31
فوتبال ... همیشه برام سرخ رنگ بوده ... قرمزتتته ... آرسنال ... تراکتور ( = ترختور ) ... و پرسپولیس ... همیشه طرفدار این تیما بودم ... تو بدترین شرایط ... حتی وقتی پرسپولیس اونطوری پشت سرهم چهار تا چهار تا میخورد ... بچگیا ... وقتی یکی میگفت ... استقلال سرور پرسپولیسهههه... لجم میگرفت ... عصبانی میشدم ... ... و کل کل...
-
همان نگاه ...
1390/03/02 00:59
نگاهم به نگاهت خورد ... عقل و هوشم را ... تعادلم را با چشمانت "هوووررررت" کشیدی ... ... افتــــــــــــادم ... از نفس ... یک سقوط افقی کوبنده ... در عمق چشمانت ... ...
-
نگاه ...
1390/03/01 22:21
از در که داخل شدی ... همه ایستادند ... برای احترام ... قلبم ایستاد ... از اضطراب ... ... هیچ وقت نگفته بودم ... که همان نگاه اولت دیوانه ام کرد ...