همان نگاه ...



نگاهم به نگاهت خورد ...

عقل و هوشم را ...

تعادلم را با چشمانت "هوووررررت" کشیدی ...

... 

افتــــــــــــادم ... از نفس ...

یک سقوط افقی کوبنده ...

در عمق چشمانت ...

...


نظرات 9 + ارسال نظر
سهیل شانه ساز 1390/03/02 ساعت 01:26

سیلام سیلام
هورت کشیدن با چشمان ...خیلی عالی بود.
موفق باشی.

یو تو ... !

این شعرای کوتاهت عالیه..خیلی از طرز نوشتنت خوشم اومد
به منم سربزن..نظراتم بگو..خوشحال میشم

شعر ؟
فک نکنم این چرت و پرتا شعر باشن
ولی به هر حال
ممنون از لطفتون ...

سقوط افقی کوبنده......تعبیر بکر و خلاقانه ای بود.

براوو بسیار زیبا بود...
یک چیزی رو فیزیک به من یاد داد بذار این جا بگم. اگه همیشه تعادل وجود داشته باشه هرگز حرکتی شکل نمی گیره یا سرعتها همیشه ثابت هستند. گاهی نیازه که تعادل به هم بریزه

ممنون
:)

ژاکلین 1390/03/02 ساعت 20:38 http://17pm.blogfa.com

من کنجکاو شدم این نگاهو ببینم!!!
چه نگاهی باید باشه که جاذبه هم پبشش کم میاره!

چشاتو درویش کننننن :دی ... !!!!
:دی ...

وانیا 1390/03/02 ساعت 22:26 http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

سلام علی جان گم ت کرده بودم لینکت میکنم تا بیشتر بخونمت اینجا رو دوست دارم

سلام ...
ممنون بخاطر لطفتون ...

مریم 1390/03/02 ساعت 22:40 http://nikbakht.blogsky.com

چه زیبا نوشته بودی!وقتی نگاهم با نگاهت خورد..

لطف دارید ...
:)

گنگ اما زیبا...

گنگ ؟

گنگ ازون لحاظ که نتونستم احساسش کنم...نمیدونم چطور بگم!شاید بازی کلمات بهتر باشه!
البته بگما این نظر شخصیه بنده است والا شاید برای خیلی ها تاثیر گذار هم باشه...

به هر حال
به نظر خودم هم قشنگ نیستن پستام ...
خودم حوصلم سر میشه ...
خلاقیت خونم پایین اومده فک کنم ...
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد