HarvEst


باران بوسه هایش تمامی نداشت ...

یکپارچه محبت میشد و میتابید بر وجود معشوقه اش ....

با هر نوازش ... دانه ی آرامش در دل زن میکاشت ...

... جوانه زد ... سبز شد عشقشان ...

دیری نگذشت ...

فصل درو که رسید ...

شـ.ـهوتش را برداشت کرد و ...

...

رفت ...




پی نوشت :

رفت ...

پی محصول دیگری ...

شاید ...



پی نوشت :

خیلی وقتا جای زن و مرد بین این سطرها عوض میشه ...

جای شکار و شکارچی ...

مگه نه ؟

...



صدای خنده هایت ...


یادته برات نوشتم ...


نغمه ی زندگی من ...

نه آوای پرندگان است ...

نه صدای ساز نوازندگان ...

نه صوت خوش سمفونی باران ...

نغــمه ی زندگی من ...

صدای قلب توست ...

صدای خنده هایت ...

پیشم بمان ...


یادته ؟

نه ... یادت نیست ...

چون نموندی ...

ولی ...

ولی امیدوارم ...

هرجا که هستی ...

سلامت باشی و لبخند همیشه رو لبت باشه ...

از ته قلبم ...

امیدوارم ...

...


نگاهم کن ...


هر بار که نسیم نگاهت بادبادک حواسم را هوا میکند ...

من میمانم و قلبم ...

من میمانم و احساس ...

... و تو ...



برای دوستی که پر کشید ...


ربود از من نبودت عقل و صبرم ... شـــیرزاد

رنگ غم زد رفتنت دیـــوار قلبم ... شـــیرزاد

رفتی و یاد تو گشته کار هر روز و شبم

کجایی؟کو؟کجایی؟مرهم دردم ... شـــیرزاد






پی نوشت :

خیلی سخته ... خیلیییی ...

شاید این کلمات یه اپسیلون ... فقط یه اپسیلون زبان حال مریم بانو باشن ...

و شاید حتی کمتر ...

چون ... خیلی سخته ... خیللللللی سخت ...

...

فقط خواستم بگم ...

مرد بود ...

مردونه رفت ...

روحش شاد ...

روحش شاد ...

...

روحش شاد ...



مشخ اول ...


این روزها ... که آفتاب تنهاییم در آسمان یکه تازی میکند ...

این وبلاگ حکم عینکی دودی را دارد ...

...

ایضا کرم ضد آفتاب ... !

...

سلام ...  !!!


:)