لب خوانی زمزمه های ماهی تنهای تنگ خانه مادر بزرگ !!!

نازممم...

نیازممم ...

نغمه و آوازممم ...

حس قشنگه پروازممم ...

برمیگردی کنارم بازم؟

بخدا سکوته صدای سازم ...

بدون تو !


نظرات 17 + ارسال نظر
علیرضا 1390/04/16 ساعت 00:19 http://yek2se.blogsky.com/

:دی
چیه ؟
تا حالا ماهی پرنده یا نوازنده ندیدین؟
خب به من چه !

سلام قربونت برم !
خوبی دکتر جان؟
فدات بشم !
چرا اتفاقا من دیدم !
ماهی گیتاریست نه هااااااا !
معجزه ی عشق و ...
میدونم این چیزا بعید نیست !

الهه 1390/04/16 ساعت 01:09 http://parcgah.blogfa.com

و اینک ماهی ها هم عاشق میشوند

حتی کوسه ها !

Knight 1390/04/16 ساعت 02:08 http://funoos.blogfa.com/

دادا اومدم از خودم ابراز کف کردگی در کنم دیدم اینجا بعضی ها چه نوشابه ای واسه خودشون وا میکنن!
...
خیلی قشنگ بود، مثل همیشه!!!


ممنون

قربونت !
نظر اولیه شوخیه !

ماهیا مگه دل ندارن؟ خب اونام عاشق میشوند دیگررررررررررررررر

بر منکرش لعنت خانم دکتر‌!

فاطمه (شمیم یار 1390/04/16 ساعت 10:24

سلامم
اوه چه ماهی با احساسی
تازشم یه جایی خوندم ماهی پرنده هم داریم لابد از اوناست..

سلاممم

لابد !

وانیا 1390/04/16 ساعت 11:20

عجب ماهیه عاشق پیشه ای
کاش برگرده دوست ندارم هشکی اینروزا دلش بگیره حتی ماهی کوچولوی تنگ خونه ی مامانبزرگ علی

منم دوس ندارم !
کاش

[ بدون نام ] 1390/04/16 ساعت 12:27

پشت اون حباب حباب گفتنه سادش ، چه دلتنگیه بزرگی پنهون بود .

مثل ما آدما !
که پشت سکوتمون یه دنیا حرفه !

دلارام 1390/04/16 ساعت 12:28

البته واضح و مبرهن است که بالایی من بودم !

زیادمم واضح و مبرهن نبوداااا

واقعـا خونـه مـادربزرگـه هـزارتـا قصـه داره!!

از ماهـی خواننـده گرفتـه تـا ...

حتمـا ایـن ماهـی عضـو جدیـد عجایـب هشتگانـه س!

یاد مخمل افتادم !

پرچونه 1390/04/16 ساعت 13:37

خوشم میاد اول خودت به خودت نظر میدی
به حساب خودت میرسی قبل اینکه به حسابت برسند


ای جانــــم
خیلی قشنگ بود

من کی خودم به خودم نظر دادم؟
این دفعه استثنا بود !

هاله 1390/04/16 ساعت 15:11 http://adam-bozorge.blogfa.com

انصاف نیست تنها بودن ماهی ها !
جقد دلش گرفته بود ..

چی از روی انصاف هست که این یکی باشه؟

امیدوارم که برگرده

سلام علی جان
خوشم اومد از نگاهت
از حکایت اون کامنت اولی ای که خودت گذاشتی هم سر در نیاوردم!
یه ماهی دیگه بخر بیار بذار کنار این زندگی کنه..
یا اینو ببر تو رودخونه ای حوضی چیزی رها کن
گناه داره

سلام
حکایتی نداره والا !
همینجوری !
چشم حتما ...

افسانه 1390/04/16 ساعت 20:32 http://gtale.blogsky.com

ماهی ِ سرخ ِ کوچیکم که برام بودی یه دنیا !

همیشه دلم میلرزید که بِری به سمت دریا

حتی یک لحظه خیالش تنم و تو تب می سوزوند

که تو رو رها کنم ، بسپارَمت به دست ِ فردا

شعر زیبایی بود

ت.ا.ر.ی.ک.خ.ا.ن.ه 1390/04/17 ساعت 01:52

منم ی ماهی دارم
امسالعیدگرفتمش
هی منتظربودم بمیره واسش خاکسپاری راه بندازم
بعد عادت کردم ببودنش
باهش دردو دل کردم
فکرمیکردم گوش میده و بهم میگه بوگو بوگو
خسته نمیشه
امیدوارم حرفایی که بهش گفتم پیشش بمونه و بکسی کهلب خونی بلده نگه ی وقت
هرچند ماهیم پیش خودمه همینجا رو میز داره نگام میکنه اونم مثل من کسی نمیادبهش نگاهی بندازه جزء مواردی که هست و فط میگم هنوز ماهیم زنده است بقدر چند ثانیه تعجبه
همین

سمیه 1390/04/19 ساعت 07:39

سلام صبح بخیر
چه ماهی با احساسی
میشه بهش بگید یه کلاس واسه انسانها بذاره
شاید یه کمی عاشقی رو یاد بگیرن

آخیه خونه مادر بزرگ و ماهی تنگ بلورش آه.....
چه ماهیه با احساسی. الهی هیچ موجود زنده ای تنهایی رو تجربه نکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد