وقتی که بمیرم برایم نه نفسی میماند نه پیاده رویی ...
نه روزگاری که از آرزوهایم در جعبه ی نشدنی ها ...
دسته های پنج تایی درست کند ...
و نه حتی سیگاری ...
وقتی من بمیرم ...
خدا را چه دیدی شاید برف بارید ...
شب قبلش کاش یادم نرود دکمه ی ریپیت آهنگ مورد علاقه ای را بزنم ...
شبی که من دیگر نیستم ...
شاید گربه ای روی پشت بام خانه ی پیر زنی تنها اولین قدم زندگیش را بردارد ...
شاید ...