غروب

انگار که زخم خورشید عمیق تر از این حرفهاست ...

پشت آن کوه ...

در کارزار افق ، گویی آسمان دارد زمین گیر میشود !!


+تولدت مبارک خانوم دکتر :)


جاده در دست تعمیر است !

صدایی می آید ، از ماشین پیاده میشوم ...

سرم گیج میرود ، همه چیز دوتا شده ، خواب میبینم ؟؟؟

همه  به طرف من می دوند ، یکی هولم میدهد ... دیگری فحشی ، زنها جیغ میزنند ...

یکی فریاد میزند :

- برید کنار ... راهو باز کنید ... من دکترم ... آره دکتررررررر ...

دکتر ؟؟؟ راستش قیافه اش بیشتر به کارگردانها میخورد تا دکتر ... خواب نیستم ! شاید اصلا دوربین مخفی باشد ، دمش گرم ... پس هم کارگردان است هم نقش دکتر را بازی میکند ...

سرش را میگذارد روی سینه ی دخترک ... طولش میدهد ، ولی نه ... خیلی هم وارد نیست ...

به نظرم میخواهد خود را ناراحت نشان دهد ولی ... دخترک برعکس !

خیلی خوب دارد نقش مرده را بازی میکند !

چقدر هم خونش طبیعیست ...

همه ی دارند فحش میدهند ... جمعیت زیادی جمع شده ، سرم گیج میرود ... حالم اصلا خوش نیست ، دارم خواب میبینم ...

خانه ... تخت ... خواب ...میخواهم برگردم خانه ... میخواهم بخوابم ... میخواهم بخوابم !

دو نفر بازوهایم را میفشارند ...

یکی با مشت محکم میزند روی سینه ام ...

-- هوووووو ی  ... چه خبرته ...

--- عروسیه ننت ... محکم بگیر دستشو نذار در ره ... زده دختر مردم و له کرده طلبکارم هست ...

-- کییی ؟ مننن ؟

--- هِه ... آقا رو ... ممد زنگ بزن این صد و ده یا بیان جمعش کنن این مردتیکه رو ...معلوم نیست

چی زده ...

-- کی ؟؟؟با مننـــ...ــــی ؟؟؟

من ؟؟؟ مگـــــــــر ... !!! دارم خواب میبینم ... لعنت به تو سیا ... باز آشغال به خوردم داده ...                                                             ***

روی دخترک را کشیده اند ... مامور ها دارند به سمت من میایند ...

ولی ، مطمئنم اگر به آنها بگویم تقصیر من نیست حرفم را باور میکنند ... لعنت یه تو سیا ... سیا لعنت به تو ... چرا به دستم دستبند میزنند؟ من که داشتم پرواز میکردم ... اینجا نبودم که ... دختره هم ... خب حتما دارد فیلم بازی میکند ... من که کاری نکرده ام ...

لعنت به تو سیا ... پس کی از این خواب مسخره بیدار میشوم ...

سرم گیج میرود ... حالم خوب نیست ... دلم میخواهم بخوابم ... خانه ... تخت ... خواب ...

-- دستمو ول کنینننننن ...

...

لعنت به تو ...



پی نوشت : الان من هرکاری میکنم لینک دونی گودریم درست نمیشه !!!!

سقوط

خسته شده بود از همه چیز ، از این زندگی ... ته خط بود ... دیگر توان ادامه دادن نداشت ... دیگر نمیتوانست ... راه دیگری برایش نمانده بود ... زیر پایش را نگاهی انداخت ... بلند بــــود ... بلند ... تنش میلرزید ... اما میدانست که راحت میشود برای همیشه ... همه ی دردهایش را در کسری از ثانیه در ذهن مرور کرد ... چشمانش را بست ... سه ... دو ... و پریــــــــــــــــــــــــــد .........

ماه ها بعد داستان مرگش به همه ی کتابهای فیزیک اضافه شد ... و دانشمندان همه از نبوغ شخصی به نام نیوتن میگفتند !

سرتیتر خبرها 2 :

دیشب هواپیمای خیالم هنگام گذر از مختصات دلتنگی با مشکل فنی مواجه شده و سقوط کرده است .کارشناسان عامل اصلی این سانحه ی اشکبار را نامساعد بودن وضعیت جوی دل خلبان و همینطور برخورد با توده هوایی حقیقت میدانند . گروه امداد دلخوشی های باقی مانده همچنان برای یافتن جسد لبخندم در تلاشند !


+زین پس در دانه های ریز حرف نیز خواهیم نوشتندی !

سورپرایز !

از سورپرایزی که درموردش گفته بودم چند لحظه پیش پرده برداری شد ...

دانه هـــای ریز حـــــرف !!!

اگر پست اول رو بخونید دلیل سورپرایز بودنش رو متوجه خواهید شد !!!

+البته چند روزی زمان میبره تا به اون فرم اصلیش در بیاد ...

پدر

همیشه اینجور وقتها لال میشوم ... کم میارم ... که چه بگویم ... چه بگویم ؟ ... میدوانم که این روزها دلت تخت عشق بازی کبریت و بنزین است ... اما قادر نیستم تصور کنم قامت الو آتش وجودت را ... میدانم سخت دلتنگی ... میدوانم تیر نبودن عزیزت همین که از چله رها شده بر قلب تو نشسته ... اما نمیدانم چه بگویم .... تسلیت ؟  بگویم متاسفم ؟
خب تسلیت آرین عزیز .... ژاکلین ... تسلیت رفیق
                                 :                                                                  (                                                                                    ... روحشون قرین آرامش ...

گهی زین به پشت ... گهی ........

امروز آسفالت خیابونای مرکزی شهر تبریز فرش زیر پای کسایی بوده که خونشون به جوش اومده بود از دست "انسان" (!!!!!!!!!) هایی که دارن لالایی میخونن برای خواب همیشگیه دریاچه ی ارومیه ... گویا نمایندگان این "انسان" ها هم بصورت کاملا انسان دوستانه ای خودشون رو پای این میز مذاکره ی رسوندند و بحث با به میون اومدن موضوعاتی از قبیل باتوم ، زنجیر ، چوب ، چاقو و موضوعات نظیر بسیار گرمتر از پیش دنبال شده و اینا .

مثل اینکه فعلا قضیه تا حدودی خاتمه پیدا کرده تا جای مذاکرات امروزی خوب بشه و چند روز بعد دوباره روز از نو و مذاکره از نو ....

منتها فکر نکنم با این اوضاع چیزی حل بشه ... تا وقتی که پان تورکا شعار خودشون رو میدن ... سبزا به فکر خودشونن و بازاریا پی اعتراض به مالیات و اینا هیچی درست نمیشه که هیچ اوضاع بدتر هم میشه ...

manoto1

میدانی چیست ؟

من فسفر کشیده بودم خنده هایت را ... امتحانم از اشکهایت بود روزی که مردود شدم ...

این دلتنگی هم حاصل غمیست که چون سه نقطه ای پایان هر جمله نگاهم مینشاندم ... آن روزها که تو تمرین تند خوانی میکردی ...


+Stay With Me / امیر تتلو - فریمان (پاپ)

رسول عشق !

ایمان آوردم به پیامبر سرزمین وجودت  ، در اولین هم آغوشیمان   ...

وقتی قامت خمیده ی لبخندم را شفا داد معجزه ی بوسه ات ...

مرگ رنگ سبز برگ زندگیست نبودن تو !

کدام یک از شماها میداند که این دخترک ناز سرزمینمان چقدر دوست داشتنیست؟ چه دل بزرگی دارد؟ کدامیک تان معرفتش را لمس کرده اید وقتی خودت را در او رها میکنی ... اما شناور نگهت میدارد دست رفاقتش که غرق نشوی ؟ چه کسی میداند چه شبها که غصه نخورده ، چه روزها که اشک نریخته ... چه زمانها که دلش شور نزده برای همسایگان آدمیزادش ؟ و همین "آدمها" حالا انگ شوره زار بودن بر او میزنند و رهایش میکنند تا ... تـــــا ... تا بمیردددددددد ...

یزیدینن سیزین فرقیز نمندی ؟ اشتمیسیز ؟ سسلیر سوسوزام ... :(

+این پست مربوط هاله / عیدمون مبارک / روز جهانی وبلاگ نیز !