جنایت و مکافات !

رگ هوش و حواسم را که زد تیزی نگاهت ...

عاشقت شدم !


+مصابغه بحطرین غالب بلاقصطان !!! :دی

نظرات 35 + ارسال نظر

عشق اونجا کیلو چنده؟
اینجا مفتم نمی ارزه

اینجا و اونجا !
بین اینها به نظرم یه مرزی وجود داره !
شاید مرز اعتماد ... نمیدونم ...
شاید اونجایی ها از احساسشون سلب اعتماد کردن ... و عاقلانه رفتار میکنن ...
و اینطرفیا نه ... و ...
به نظرم هیچ کودومشون نه خوب ان نه بد ... اصلا بحث خوب و بد نیست ...
بحث بحث لاستیک احساسه !
شاید روزگار شما از جاده خاکی گذشته و این لاستیک صاف شده و شما عوضش کردید با لاستیک منطق !
و من نه ... روزگار من از جاده برفی گذشته و لاستیکام سالمن اما ترمزم از کار افتاده !
نمیدونم منظورم رو خوب رسوندم یا نه ... کسی شاید بدلیل برخورد با یه ناکس کلا اعتمادش رو تو اون زمینه از دست بده ...چون واقعا این دوره زمونه .. دور و زمونه نامرد جماعته !
یکیم شاید از شانس(!) خوبش با یه فرشته طرف شده باشه و ...

داستان یکی میشه ...
چنان قحط شد سالی اندر دمشق, که یاران فراموش کردند عشق

یکیم !
آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری است
باز کـــــن دکـــان، که وقـــت عاشقــــی اســــت

برای همین نرخ عشق بین این دو مملکت این همه فرق داره کرفس عزیز

از نظر من اصن عشق وجود نداره .فقط دوس داشتنه که واقعیت داره و ارزش...

دوست داشتن فقط دوست داشتنه !
یکی ... یه چیزی ... یه خواننده ... یه ... برات عزیزه ... برا مهمه که هست یا نه ... فقط مهم ... یعنی اگه باشه خوبه و اگه نباشه نه و تو ناراحت میشی از نبودش !
اما بعضی وقتها که خیلی هم کم پیش میاد ... یکی یا حتی یه چیزی هست که میشه همه چیزت ... فکر میکنی اگه نباشه بخشی از وجودت نیست !
یکی که با هر اخمش با هر خندش با هر نگاهش نوار قلبت مشوش تر میشه و ...
این دیگه یه دوستی ساده نیست !
بیشتر از دوست داشتنه !
شاید اسم این عشق باشه !
شاید کاری ندارم که عمر این سوپر احساس یه هفته باشه یا یه عمر ... !

سمیه 1390/05/17 ساعت 00:06 http://divarnameh.blogfa.com

ki ya key?
نمیدونم متولد چه سالی هستی
ولی متوجه شدم که عمو جغد شاخدار و نمی شناسی
بنده که ارادت خاصی بهشون داشتم
این کارتون مال دهه پنجاهیاست

عاشقی هم چیز خوبیه
شاید یکبار تو زندگی پیش بیاد که این حس و مزه مزه کنی
نوش جونت

متولد ده هزاره ی اول شمسی
می شناسم بابا !
بنرم میشناسم !
یادم نبود راستش ... بعدن یادم اومد !
دهه پنجاه که نه !
احتمالا زمان ما تکرارش پخش میشده 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
حس بدی نیست خب !
شاید یه بار فقط ! میدونم !

بعدش چی؟
مردی؟یا با عشقت خوش ماندی؟
یا اینجا عشق=مرگ؟

بعدش؟
رگ هوش و هواس !
خوش بودیم!
ولی خب ...
حالا نه !
نه فکر نکنم مساوی باشن !

افسانه 1390/05/17 ساعت 00:16 http://gtale.blogsky.com

عاشقی واقعآ بد دردی خدا نصیب گرگ بیابون هم نکنه

جدا که بد دردیه !
دردی شیرین برای فرهاد دل!

بد بخ شدم رف

نمیدونم چرا ولی خب در هر حالت
حـقـتـه !

دلارا 1390/05/17 ساعت 00:42

وای چقدر شما اطلاعات عمومیتون بالاست
عشق چیه؟
یعنی چی عاشقت شدم؟
آدمای عجیب و با حالی هم هستید شما وب نویسا
تو رگاتون هوش جریان داره... نگاهاتون تیزه....
ایول بابا

اطلاعات عمومی؟
فکر نکنم !
خب چی بگم !
همه آدما یه جورایی عجیب و باحالن !
وب نویسی هم چیز خاصی نیست ... مثل آب خوردنه وبلاگ داشتن !
متوجه نشدم منظورتون از گفتن اینا چی بود !
ولی به هر حال
لطف دارید

خیلی جالب بود . عقل و عشق در یک اقلیم نمیگنجند .

ممنون
در یک اقلیم که نمیگنجن هیچ
سایه هم دیگه رو هم با تیر میزنن !

هاله 1390/05/17 ساعت 00:48 http://www.assman.blogsky.com

ماشااااااااالا به اون نگاه !
:دی



دوردان کی ماشالا

فاطمه شمیم یار 1390/05/17 ساعت 00:57

سلاممم
عشق مث معماست..
ولی دوست داشتن ثابت شده است...

خب هر چی یه مسئله پیچیده تر باشه ثابت کردنشم سختره !
شاید برای همین معما مونده !
چون نمیشه تو کلمات بیانش کرد !

وانیا 1390/05/17 ساعت 01:13

قصاص داره بخداااااااااا

قصاص؟
نه !
نمیدونم !
در هر حال کو عدالت !

bahar 1390/05/17 ساعت 01:14 http://mangeneshodegan.ir/

یعنی مردی براش...چه قشنگ!
من میگم واسه این که تلافی کنی اسید بپاش تو صورتش احتمالا اونم برات میمیره:دی فوقش دیگه برات کور میشه

تقریبا یه همچین چیزی
حالم بد میشه از این اسید پاشی و اینا میشنوم !
اونم کی؟
منی که اخمش نمیتونستم و نمیتونم ببینم

طبیعی است
خون به مغز نرسد آخرش به عشق ختم می شود !

اینم حرفیه !
چی بگم والا
به نکته ظریفی اشاره کردی

آوا 1390/05/17 ساعت 03:08

واسه همیناس که میگن سعی کنین کمتر به
چشمای طرفتون نیگا کنین.....به خصوص
خانوما به آقایون......چون ممکنه برق
نگاهشون بگیردشون و رعدی بزنه
تو زندگی آدم که تا عمر دارن
جای شکافش خوب نشه
یاحق...

رعد
و بــرق
صاعقه ی
نگاهش ...
نگاه خونـه خراب
کن ... نگاه ......
حق به همراهت ...

عقل و عشق متضاد هم هستند
و چه نادانند انسان هایی که به عاشق می گویند احساسی تصمیم نگیر!

نمیدونم ولی ... در تضاد شاید واژه مناسبی نباشه !
همون در یک اقلیم نمیگنجند بهتره !
برای هر نوع تصمیم گیری باید از هر دو فاکتور استفاده کرد ... عقل و احساس ... ولی خب بعضیا بعضی وقتها با افراط و تفریط باعث میشن که در آینده از تصمیمشون احساس پشیمونی کنن و ...

fafa 1390/05/17 ساعت 08:09 http://www.tobealone.blogfa.com

چاقوی نگاهت رو کجا تیز میکنی که اینقدر بُرنده ست؟

از کی میپرسی؟
از من؟

امید که رگ احساس را نزند یک روز

دقیقا همینه !
فاصله دوس داشتن و متنفر بودن خیلی کوتاهه !

عجب نگاهی ...
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

یه شعری بود ...
الان هرچی فک میکنم یادم نمیاد [:S017

نگاهش چون لبه ی تیز شمشیر،ژرف و بانفوذ

شمشیر
چون تا ته قلبت حسش میکنی !

FarNaZ 1390/05/17 ساعت 10:42 http://desiree.blogsky.com/

علی چه حس قشنگی به آدم میده این نوشته ات...
____

حس قشنگ؟
ممنون

"تیزی" تیزی بوده حتما...

بسی !

علی عاشق من شدی ؟!!

چقدر حیفه این عشق همینجور هدر شه
یکی از من و تو بره در به در شه

cAfe sOll 1390/05/17 ساعت 14:49 http://cafesoll.blogfa.com/

عاشقش هم ماندی؟

فکر کنم هستم !

فوران زد هوش و حواسم ... رفت و رفت و رفت تا تمام شد ...

خون ریزی داخلی کردی تو

عاشق شدی و هوش و حواست رفت !

رفت که رفت

فقط خونم را در شیشه نگه دار برای روز مبادا!!!
روزی که بفهمی خونم را در شیشه کردی!!!!

خون ؟ تو شیشه ؟ فکر نکنم

رزاس 1390/05/17 ساعت 23:57 http://rozas7.blogsky.com

عشق حقیقتی کتمان نشدنیه،و البته مراتب داره...
آرزو میکنم دوستای عزیزی که تجربه اش نکردن ،تجربه کنن،که عشق در عین زهر بودن نوشداروست...
واقعا زیبا بود و تحسین برانگیز.

بله !
همینطوره !
حس خوبیه !
خیلی !
و وصف نشدنی !
ممنون
لطف دلرین شما

تو هم عاشقش شدی ؟


تاوانش سنگینه ... اما می ارزه

خب
سنگینه
شاید چون نابرده رنج گنج میسر نمیشود !
اما آره
می ارزه این جنایت !

و چه مکافاتی!!!!
...

مکــــــــــــــــــــــافـــــــــــــــــــــــات !

سلام آپم و منتظرت. بیا خب؟

خب !

بهش اعتقادی ندارم.
عشق رو با خیانت دیدیم. با تنفر. با دروغ.با یه مشت احساس پاک که انگار ریختی توی جوب یکی از کوچه های جنوب شهر و با کثافت یکیش کردی.
خسته شدم از زدن ماسک طنز خوشحالی ولی همچنان خوشحالم. دنیا اصلا ارزش نداره. گور باباش

گفتم که !
کسی بوده که شما رو بدبین کرده به این مسئله !
و چه زیادن از این دست آدما که کارشون بازی کردن با احساسه !
خب همه آدما یه جورایی دارن فیلم بازی میکنن و وانمود کردن برنامه روز مرشونه ! اونم ناخود آگاه ! ولی زیاد نباید سخت گرفت
گور باباش

آره بابا گور باباش.

یه نگاه چه کار که نکرد ! :دی

بعععععععله دیگه

بهاره 1390/05/26 ساعت 23:11

کاشکی هیچ وقت هوش و حواسم پرت نمی شد و عاشق نمی شدم.اما به قول دوستم رزاس واقعیت کتمان ناپذیر اینه که از جان می خواهمش

یجورایی هم بده هم خوب !
به قول مولانا
همچو نی زهری و تریاقی که دید؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد